آزادگان با صبر میهنپرستی را به معنای واقعی کلمه تشریح کردند
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۴۸۶۲۲۳
به گزارش خبرنگار مهر، داریوش علومی بعد از ظهر پنجشنبه در مراسم تجلیل از آزاده دوران جنگ تحمیلی با بیان اینکه آزادگان کشور متحمل سختترین شکنجهها در دوران اسارت شدند، اظهار کرد: آزادگان و ایثارگران با صبر و مقاومت در سختترین لحظههای عمر خود، ولایت مداری و میهنپرستی را به معنای واقعی کلمه تشریح کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی با اشاره به هدف از تجلیل و تقدیر از آزادگان افزود: هدف از اجرای این مراسم تبیین نقش ایثارگران در حفظ تمامیت ارضی و امنیت ایران اسلامی، آشنایی کودکان و نوجوانان با جانفشانیهایی که در راه عزت و پایداری کشور صورت گرفته و انتقال مفاهیم و خاطرات این رویداد مهم به نسل آیندهساز کشور بوده است.
معاون فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان اردبیل بیان کرد: آزادگان اسوههای صبر و استقامت هستند که به تأسی از اسارت خاندان آل الله بعد از واقعه عاشورا، از آرمان و ارزشهای انقلاب اسلامی در زمین دشمن دفاع کردند.
علومی خاطرنشان کرد: برای تداوم راه شهدا و تمامی جانبازان و آزادگان در اعتلای نام ایران اسلامی وظیفهداریم فرهنگ ایثار و شهادت را با نگاهی به دوران درخشان پایمردیهای رزمندگان در همه ادوار تاریخ این انقلاب به نسل آیندهساز کشور منتقل کرده و دوران پرافتخار دفاع مقدس را با گرامیداشت یاد و خاطره همه رزمندگان، زنده نگهداریم.
کار ما در طول مدت اسارت، سختتر از دوران جنگ بود
صادق پام از آزادگان هشت سال دفاع مقدس نیز در این برنامه با بیان خاطرات دوران اسارت خود که در بند رژیم بعث عراق بود، اعضا را با فداکاری و جانفشانی آزادگان سرافراز آشنا کرد و افزود: کار ما در طول مدت اسارت، سختتر از دوران جنگ بود چرا که در زمین و رودررو با دشمن باید از اعتقادات و باورهای دینی و ملی خود پاسداری میکردیم.
این آزاده سرفراز تصریح کرد: برای ایستادگی در برابر هجمههای دشمن با برگزاری جلسات مختلف فرهنگی، دینی و اعتقادی، باورهای خود را تقویت کرده و با تکیه بر فضل الهی و به مدد توسل به ائمه اطهار (ع) با آنها مبارزه میکردیم.
کد خبر 5863948منبع: مهر
کلیدواژه: انقلاب اسلامی ایران دفاع مقدس جنگ تحمیلی انقلاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کانون پرورش فکری کودکان آزادگان جنگ تحمیلی بوشهر اربعین حسینی اربعین 1402 حادثه تروریستی شاه چراغ انتخابات مجلس شورای اسلامی شاهچراغ ع گلستان کرمانشاه ایلام فارس اردبیل آزادگان جنگ تحمیلی تبریز اصفهان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۴۸۶۲۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زندانی شدن یک معلم بهخاطر تشابه اسمی با یک فرمانده
به گزارش تابناک به نقل از فارس، یکی از آزادگان دفاع مقدس، خاطرهای در مورد شرکت در عملیات والفجر مقدماتی به همراه معلمش تعریف میکند.
به دلیل تشابه اسمی آقای معلم با یکی از فرماندهان وقت سپاه شوش بنام احمد خنیفر، بعد از اسارت او را در بغداد از جمع دیگر اسرا جدا کردند و او را به مدت ۳ سال در زندان انفرادی شعبه پنجم استخبارات وزارت دفاع عراق در سختترین شرایط نگه داشتند.
آزاده دفاع مقدس «بهروز نصراللهزاده» که از شاگردان این آقای معلم بود و باهم در عملیات والفجر مقدماتی به اسارت بعثیها در آمدند. او درباره دوران اسارت و کارهایی که این معلم در اسارتگاه بعثیها میکرد، اینگونه روایت میکند:مرحوم حاج کاظم، معلم علوم ما در مدرسه (اِلبارتی سابق) در هفتتپه بود. در عملیات والفجر مقدماتی من و آقای معلم در جنگل عمقر در ۸۰۰ متری مرز ایران و عراق بودیم. قبل از عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ۱۳۶۱ نیروها در حال استراحت بودند.
من و حاج کاظم خوابمان نمیبرد و باهم صحبت میکردیم. درباره مسائل خرمشهر و همرزمانمان صحبت میکردیم. حدود ۵ و نیم صبح بود که دیدیم خمپارهای به اطراف ما اصابت کرد. حاج کاظم گفت: «با این خمپارههایی که به طرف ما میآید، دشمن فهمیده عملیات داریم. خودمان را آماده کنیم، یا شهید میشویم یا اسیر!» حدس آقای معلم درست بود. ما در خاک ایران محاصره شده بودیم.
در این عملیات تعداد زیادی از همرزمانمان شهید شدند که من و آقای معلم به اسارت بعثیها درآمدیم. بچهها در اسارت به آقای معلم، «دایی کاظم» میگفتند. ما در اسارت، بچههایی را میدیدیم که بیسواد بودند و که دایی کاظم در آنجا به آنها حروف الفبا یاد داد. او به دیگر دانشآموزان تاریخ اسلام، جغرافی و علوم درس میداد. نحوه تدریس هم به این شکل بود که آقای معلم درس میداد و میگفت: «هر کسی بتواند در طول یک ماه این مطالب را یاد بگیرد، من مدرک به او میدهم.» حاج کاظم حتی نمره هم میداد.
تا ۲ سال اول تدریس در اسارت توسط حاجکاظم، خبری از کاغذ و مداد و خودکار نبود و محدودیت داشتیم. اما اینطور نبود که تسلیم شویم. ما در اسارت بستههای کارتن پودر رختشویی را در آب خیس میکردیم و این مقواها به لایههای نازکتر تبدیل میشد. بعد از خشک شدن، از این کاغذها برای نوشتن استفاده میکردیم.
یکی دیگر از کارهایی که برای آموزش میکردیم، این بود که خاک را داخل پارچهای ریخته بودیم و آن خاک را روی زمین میریختیم و میشد، یک سطح صاف. بعد آقای معلم با دسته قاشق روی خاک مینوشت و به اسرا درس میداد. در واقع آن سطح برایمان کاربرد تخته سیاه را داشت. آقای معلم درس که میداد، دانشآموزان را صدا میزد و میگفت: «بیایید، پای تخته!».
این نکته را هم بگویم که نگهبانان بعثی تجمع بیشتر از ۵ ـ ۴ نفر را ممنوع کرده بودند. آقای معلم به همین جمع تدریس میکرد و سپس نوبت گروه دیگری میشد. ما سیستم آموزشی در اسارت را مدیون زحمات مرحوم حاج کاظم هستیم. او سال گذشته بخاطر آسیب جدی که در اسارت به کلیههایش وارد شده بود، درگذشت.